کلکسیونی از ایده های نو ( جشنها ، غذاها ، پوشاک ، کاردستی و ...)

کودکان دیروز یادتون میاد؟؟؟

1391/1/28 8:05
نویسنده : ایده آور
1,030 بازدید
اشتراک گذاری

یادتون میاد، تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز.

 

یادتون میاد،سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ

 

یادتون میاد،وقتی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.

 

یادتون میاد،کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد.

 

یادتون میاد،خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی !

 

هرکس یادشه نظر یادش نره لطفا در قسمت نظرات هرچی یادتونه بنویسید

 

یادتون میاد موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میذاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.

 

یادتون میاد؛ جمعه شبا سریال اوشین و سریال جنگجویان کوهستان رو که میداد، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم.

 

یادتون میاد ، پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن !

 

یادتون میاد، زنگ آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرون

 

یادتون میاد یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود.

 

یادتون میاد دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟

 

یادتون میاد ماه رمضون که میشد اگه کسی می گفت من روزه ام بهش میگفتیم: زبونتو در بیار ببینم راست میگی یا نه !

 

یادتون میاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو !

 

یادتون میاد، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد !

 

یادتون میاد، سر صف پاهامونو ۱۸۰ درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم !

 

یادتون میاد: آن مان نماران، دو دو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی !

 

یادتون میاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن

 

یادتون میاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن !

 

یادتون میاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم، تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه !

 

یادتون میاد، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم رو در مینوشتن: آمدیم نبودید!!

 

یادتون میاد، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم !

 

یادتون میاد: گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده، میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه… بالهاشو زود میبنده… روی گلها میشینه… شعر میخونه، میخنده !

 

 

یادتون میاد آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جوون ننه جون، پا نمیشم؛… جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن!

 

یادتون میاد چرخ فلکی که چرخو فلکش رو میاورد ۴ تا جا بیشتر نداشت و با دست میچرخوندش.

 

یادتون میاد که چه حالی ازت گرفته می شد وقتی تعطیلات عید داشت تموم می شد و یادت می آمد پیک نوروزیت را با اون همه تکالیفی که معلمت بهت داده رو هنوز انجام ندادی واقعا که هنوزم وقتی یادم می یاد گریم می گیره.

 

یادتون میاد، چقدر زجر آور بود شنیدن آهنگ مدرسه ها وا شده اونم صبح اول مهر.

 

یادتون میاد، توی سریال در پناه تو وقتی بابای مریم سیلی آبداری زد به رامین چقدر خوشحال شدیم!

 

یادتون میاد، بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو…..!

 

یادتون میاد دبستان که بودیم معلم بهداشت یه ساعتایی می اومد با مدادامون لای موهامونو نگاه می کرد.

 


چه شیطونی هایی می کردیم
یادش به خیر
یاد کودکی…….و زمان خوبم و همه بچه های اون موقع….
یاد اون روزا بخیر…………..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان عسل
28 فروردین 91 8:53
سلام ، مرررررررررررررررررررسی دستتون درد نکنه داشت یادمون می رفت اما حالا یادمون میاد
مامان امیرعلی
2 اردیبهشت 91 10:33
آخی...یادته موقع نماز تو مدرسه که میشد چادرمو پهن میکردیم تو صف نماز تا رفقای صمیمون بیان بشینن. یادته 5 تا سنگ قایمکی میبردیم مدرسه تا با بچه ها زنگ تفریح یه قل دو قل بازی کنیم. یادته با کاغذ یه چیزی درست میکردیم که میکردیمش تو 4 تا ناخنمون بعد طرف بهمون میگفت مثلا 5 بار ما هم 5 بار براش باز و بسته میکردیم یه نوشته میومد ، هر روز استرس داشتیم که میان سر صف ناخنامونو میبینن
مامان امیر مهدی
2 اردیبهشت 91 15:25
واقعا یادش بخیر من که اشک تو چشم جمع شد چه روزای خوبی داشتیم لعنت به زمونه نامرد
مامان آرتين
4 اردیبهشت 91 12:37
يادته از اون چرخ فلك موشكي سوار مي شديم
يادتومه فرفره با چوب حصير درست مي كرديم تو كوچه مي دويديم تا بچرخه
يادتونه جمع كردن دو تا عدد يك رقمي واسمون چه قدر سخت بود
يادتونه كلاس اول درسي كه توش حرف ع رو ياد گرفتيم چقدر زياد بود اسم درسش بود مزرعه 2 صفحه بود
يادتونه كلاس دوم درس كرم ابريشم چقدر خسته كننده بود و پر از كلمات سخت هميشه آدم همه رو غلط مي نوشت


ممنون که به ما سرزدید آدرستونو برام بذارید
مامان پسر خرداد
4 اردیبهشت 91 12:43
واقعا یادش بخیر یادش بخیر چه روزهایی بود ممنون از اینکه باعث شدی همه برام تداعی بشه .
من ازبازیها هفت سنگ و وسطی یادمه یا می افتیم پایین پاهامون همه زخم و زیلی می شد و یا اینکه از بازی وسطی توپ بهمون می خورد خدا خدا می کردیم یکی گل بگیره بریم تو .


ممنون که به وبم اومدید خواهش میکنم و آدرس وبتونو برام بذارید منم بیام بهتون سر بزنم
مامان متین
4 اردیبهشت 91 12:59
یادتون میاد با تراش و پوست نارنگی تار عنکبوت درست میکردیم.
samaneh
5 اردیبهشت 91 10:27
mrcccccc ba ejaze linketoon mikonam mikham inaro 2khmalam k bozorgtar shod barash bgam
سمانه
5 اردیبهشت 91 10:31
راستی یادتون میاد کتونی وجوراب سفید و شلوار جین نمره انضباط منفی داشت صبح ها هم کیفامون تفتیش میشد!!!
مامان عاطفه
10 اردیبهشت 91 16:36
یادتونه موقع امتحان کیف وسطمون میذاشتیم ساندویچهای مدرسه یادتونه ( یه پر کالباس لاش بود) گچهای رنگی که بعضی موقعها یواشکی با خودمون میبردیم خونه ، بعدم مامام مچمون رو میگرفت و دعوامون میکرد یادتونه لی لی و سنگ مرمر چی ؟؟ یادتونه در آخر آفرین به این ایده که ما رو برد به دوران کودکی و پاکی
یاسمن مامان رادین
12 اردیبهشت 91 12:43
عالی بود.
سارا مامانی هانی
30 خرداد 92 23:23
ما دهه شصتیا خاطرات مشابه زیاد داریم وچقدر اون دوران شیرین و تکرار نشدنیه ...واقعا یاد اون روزا به خیر